منظومه ، تأنيث كلمه منظوم می باشد و در بیشتر فرهنگ ها و واژه نگارها ، به جنبۀ ادبی یا سماوی آن توجه شده است مانند منظومه شمسی یا منظومه در مفهوم مفرد یا جمع از شعرهای یک شاعر . همان گونه که از معنای اولیه این واژه پیداست ، مفهومی که از کاربرد این لغت انتظار می رود ، وجود نظم و ترتیب در آن است . نظم یک همبستگی و پیوستگی ظاهری یا معنایی را بیان می کند و شعر شاعر را از این نظر نظم می گویند که شاعر با استفاده از صناعات ادبی ، یک همبستگی مفهومی را در بیان یک معنا یا پدیده دنبال می کند ، ضمن آنکه نوع قرار گرفتن واژگان در کنار هم نیز آهنگین بوده و ترنم واژگان در اتصال به یکدیگر ، از جمله در هم قافیه بودن هر مصرع ، زیبایی ظاهری را نیز به مدد انتقال مفهوم گرفته است .
آنچه در منظومه مهم است ، اینکه اجزای ظاهری یا مفاهیم می کوشند ذهن را به یک برداشت و یک هدف نزدیک نمایند و بنابراین اجزا و زیر مجموعه های منظومه حول محور یک مرکز فیزیکی یا معنایی در حرکت و چرخش هستند مانند منظومه شمسی که حول محور خورشید می چرخند و هر سیاره ای که فاقد محوریت باشد جزو منظومه شمسی نیست ( واژۀ منظومۀ فکری ) یک مضاف و مضاف الیه است که نظم و همبستگی را به تفکری خاص منسوب می نماید در منظومه فکری از یک سو فقدان پریشانی و تشتت ظاهر و باطن را باید مشاهده کرد و از سوی دیگر ، محوریت یک اصل و یک مرکز را . بنابراین ، در منظومه فکری باید دنبال همبستگی و پیوستگی جزءهای یک تفکر گشت و ارتباط این جزءها را با یکدیگر جستجو نمود و از سوی دیگر دنبال شناخت مرکزی بود که این فکرها همانند سیاره دور آن می چرخند .
اسلام از آن نظر که یک مکتب اعتقادی و مشتمل بر دستورکارهای خاص مبتنی بر مجموعه ای از اعتقادها می باشد ، خود یک منظومه فکری است . جهان بینی اسلامی توحید را به عنوان مرکز چرخش سیاره های اعتقادی و باورمندی خویش معرفی می نماید و اخلاق ، احکام و فروع دین برخاسته از آن مرکزیت و کانون اعتقادی تشریع و تکلیف شده اند . قرآن کریم بر همبسته بودن ضرورت باورمندی به اعتقاد اسلامی تأکید دارد و در بخشی از آیه ۸۵ سوره مبارک بقره ، گزینشی و سلیقه ای انتخاب کردن آیه ها را با طرح یک پرسش نافیه مردود اعلام می نماید :
(( افتُؤْمِنُونَ بِبَعْض الكتابِ وَتَكْفُرُونَ بِبَعْض فَمَا جَزَاءُ مَنْ يَفْعَلُ ذَلِكَ منكم إلا خزى فى الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ الْقِيَامَهُ يُرَدُّونَ إِلَى أَشَدَّ الْعَذَابِ وَمَا الله بغافل عَمَّا تَعْمَلُونَ ))
(( آیا شما به پاره ای از کتاب ( تورات ) ایمان می آورید و به پاره ای کفر می ورزید ؟ پس جزای هر کس از شما که چنین کند جز خواری در زندگی دنیا چیزی نخواهد بود و روز رستاخیز ایشان را به سخت ترین عذاب ها باز برند و خدا از آنچه می کنید غافل نیست ))
از این رو ، در مجموعه باورها ، گفتارها و رفتارهای اهل ایمان ، به ویژه عالمان دینی که جانشینان پیامبر خاتم (ص) و ائمه معصوم (ع) هستند ، باید این پیوستگی مشهود باشد .
یکی از کنشگری های عالمان دین ، ایفای نقش مهم آنان در تبیین اندیشه های اسلامی و تربیت جامعه و سوق دادن آن به سرمنزل مقصود می باشد . زنده شدن دوباره جامعه در پرتو اسلام اصیل و تجدید حیات آن ، با درایت و رهبری خواص جامعه معنا می دهد که در زمان کنونی نقش اصلی این مسئولیت بر عهده ولی فقیه می باشد ؛ هرچند سایر عالمان دین و دین شناسان و اسلام پژوهان نیز به نسبت خود در این مهم دارای مسئولیت می باشند .
ایفای این نقش با پیروزی انقلاب اسلامی و تأسیس جمهوری اسلامی ایران سرعت به خود گرفت و با توجه به جایگاه مهم رهبری و ولایت فقیه در جمهوری اسلامی ، تحقق این موضوع توسط حضرت امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری (مدظله العالی) بیش از پیش وجهه همت ایشان قرار گرفت ؛ هرچند قبل از تأسیس جمهوری اسلامی نیز این دو بزرگوار مجموعه مجاهده های عملی ، تعلیمی ، تبلیغی و سیاسی شان در زمینۀ تربیت جامعه اسلامی و به حقیقت پیوستن هدفهای والای اسلامی بوده است . مسئولیت های عالمان دینی حول دو محور باید مورد توجه قرار گیرد :
محور نخست: انتقال مبانی اعتقادی ، احکام و اخلاق اسلامی به جامعه در عصر غیبت کبرای حضرت ولی عصر (عج) و بسترسازی تطبیق رفتار و کارهای مسلمانان با تکلیف های شرعی و فریضه های دینی .
محور دوم : زمینه سازی اجتماعی ظهور حضرت مهدی (عج) و استقرار حکومت عدل واحد جهانی ، بر اساس وعده ها و سنت های الهی و مبارزه با ظلم ، فساد و بی عدالتی ، مبتنی بر آموزه های قرآن و سنت نبوی و معصومین (ع) .
بنا بر آنچه گفته شد ، عالمان و اندیشمندان اسلامی در حقیقت سکان دار هدایت مردم هستند . وجود رهبران ، اندیشمندان و عالمان در پیکره هر جامعه ای ، به عنوان رکن های تأثیر گذار ، نقش شریان های حیاتی را ایفا می کنند که اگر شناخت درست و فهمی دقیق از اندیشه ها و تدبیرهای آنان حاصل نشود ، جامعه دچار انحطاط و تنزل خواهد شد و یا در معرض سقوط و اضمحلال قرار می گیرد .
امام خامنه ای (مدظله العالی) پیرو تمام عیار سیره اهل بیت (ع) و میراث دار نسلی از متفکران اصیل شیعی هستند که با وجود تمام برجستگی های فکری و اذعان راهبرد اندیشان رقیب ، به دلیل هایی قابل بررسی و گوناگون مانند گسترۀ تبلیغ بر ضد نظام دینی مبتنی بر نظریه ولایت فقیه توسط دشمنان اسلام ، بین عموم مردم و نخبگان خودی کمتر شناخته شده و بعد مدیریت سیاسی ، رهبری اندیشه محور و راهبردی و تمدن ساز ایشان را تحت تأثیر قرار داده است . هر چند بسیاری از اندیشمندان و سیاستمدران مطرح معاصر بر توانایی های رهبری فکری و عملی ایشان اذعان کرده اند .
باید بر این نکته خاطر نشان شود که ایده پردازی سیاسی مقام معظم رهبری (مدظله العالی) دربارۀ جامعۀ اسلامی و امت اسلام هرگز جدا از مبانی ایدئولوژیک و اعتقادی قرآن محور و مکتب اهل بيت (ع) نبوده است و تفکیک قائل شدن میان این دو جنبه به مفهوم دو رویکرد منفصل از یکدیگر ، موضوعی ناصحیح می باشد ؛ زیرا مدیریت سیاسی و روش های دریافت شده در مدیریت ، در مقام ولایت فقیه توسط معظم له ، بر مبنای همان منظومه فکری ایشان بوده که چیزی جز اسلام ناب محمدی (ص) نبوده است و نمی باشد . به بیان روشن تر ، مکتب فکری مقام معظم رهبری زیر بنای مدیریت سیاسی و مهندسی نظام مردم سالار دینی ، زندگی ، خط مشی و سبک زندگی فردی و اجتماعی ایشان می باشد و از این رو ، لازمه پیروی از رهبری و ولایت مداری ، شناخت منظومه فکری معظم له بوده و بدون شناخت این منظومه ، پیروی و اطاعت نمی تواند از مفهومی کامل برخوردار باشد .